ذکر مصائب برگشت کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا
قـافـله با کـاروانسـالاری زینب رسید خواهری باغصه و اندوه جان برلب رسید قافـله بعد از چهـل منـزل اسارت آمده کـاروان در نـیـنوا بـهـر زیـارت آمـده کـاروانی که تـمـام راه بـودش سلـسـله جای تسکین سنگ شامی بود و دست و هلهله کاروانی که بلا پشت بلا را دیده است داغ روی داغ در دشت بلا را دیده است دیده است اینجا پریشان گشتن احساس را علـقـمه، دریای خون افـتادن عباس را در همین جا دیده زینب آسمانی تار را یک بدن در قتلگه با دشتی از نیزار را یک بدن بود و هزاران زخم بود و همهمه قـتـلگه بود و صدای نـالـههای فاطـمه یک بدن زخمی هزاران نیزه و شمشیر بود پاره پاره پیکری پنهان به زیر تیر بود |